اگر....
یکشنبه 5 آذر 1385 10:54
عبوری تلخ. راهی سرد جاده ای بی مسافر. باید گریخت از دست ثانیه ها.اسمان می بارید صدای رعب انگیز ناله اش دلهره ای تلخ را در من تداعی میکرد. احساس ترد شدن نفسهایم را به شماره انداخته بود.میدویدم نمی رسیدم.میایستادم و بر دلهره راه خیره میشدم.ستاره قطبی خود را در پشت ابرهای خیال نهان کرده بود...........او گریخته بود . اری...