ائینه شکسته
دیروز به یاد تو ان عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در ائینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم اهسته گشودم
......
گفتم به خود انگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود اینهمه افسونگری ناز
چون پیرهن سبز بیند بر تن من
با خنده بگوید چه زیبا شده ای باز
او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشون به چه کار ایدم امشب
کو پنجه او تا که در ان خانه گزیند
من خیره در ائینه و او گوش به من داشت
گفتم که چسان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل مارا
(فروغ فرخزاد)
سلام خوبی
خیلی قشنگ بود بازم از اینا بنویس
سلام
انتخاب خوبی بود
موفق باشی
خیلی قشنگه مرسی
فعلا
( منظورم از فعلا خداحافظه ببخشید ولی آخرین بار سو تفاهم شد)