سلام. من به تو می اندیشم به گل سرخی که در دست داریم به خدایی که هر روز از شرم رنگ میبازد و کودکانی که باورش دارند من به تو می اندیشم به گلهایی که در باغ پژمردند به دروغ هراسناک تاریخ و قهرمانانی که فراموش شدند من به تو می اندیشم به لبهایی که بی بوسه پژمردند به آرزوهای گناه در قلب دخترکان به سیل نرم هوس در رگهای شرم و تپش گرم بلوغ در نگاهشان به تو می اندیشم و به شوق به تو می ا ندیشم و سکوت به تو می اندیشم که دوستت دارم به واژه های تو که از لبان من جاریست به نگاه من که در چشمان توست به انتظاری سرد پشت فرسنگها راه و لرزش پای زمان در ساعت
مادر نعمتیه که هیچ چیزی جاشو نمیگیره.من همیشه از خدا خواستم نبینم روزی رو که مادرم نباشه . موفق باشی.
آخی
چرا عزیزم؟!!
سلام سمیرا جان...
بابا تو تازه بعد از یه ماه اومدی میگی یه چند روز کار دارم نمیتونم بیام...ایول دختر...واقعا..:دی
موفق باشی..منتظرتم...فعلا...
نمیشه بگی چیکار داری اونوخ ....فضولم دیگه ...
کجایی تو ...
نکنه نی نی بچه بدی شده....
امیدوارم خوب باشی .
سلام وبلاگ جالبی داری با حاله
به من هم سر بزنی خوشحال میشم
منتظر حظور گرمت هستم بای تا های
سلام
خوبی سمیرا جان؟
تنبل خانم آپ چرا نمیکنی؟
هرجا هستی شاد و سلامت باشی ...
در پناه حق.
سلام خانومی
دلمون برات تنگ شده که...
سلام.
من به تو می اندیشم
به گل سرخی که در دست داریم
به خدایی
که هر روز از شرم رنگ میبازد
و کودکانی که باورش دارند
من به تو می اندیشم
به گلهایی که در باغ پژمردند
به دروغ هراسناک تاریخ
و قهرمانانی که فراموش شدند
من به تو می اندیشم
به لبهایی که بی بوسه پژمردند
به آرزوهای گناه در قلب دخترکان
به سیل نرم هوس در رگهای شرم
و تپش گرم بلوغ در نگاهشان
به تو می اندیشم
و به شوق
به تو می ا ندیشم
و سکوت
به تو می اندیشم
که دوستت دارم
به واژه های تو
که از لبان من جاریست
به نگاه من
که در چشمان توست
به انتظاری سرد پشت فرسنگها راه
و لرزش پای زمان در ساعت
مادر نعمتیه که هیچ چیزی جاشو نمیگیره.من همیشه از خدا خواستم نبینم روزی رو که مادرم نباشه .
موفق باشی.
سلام.ما رو نمی بینید خوشحال هستید؟
وبلاگت هر روز بهتر می شه.
امیدوارم همیشه تو همه ی کارات همینجوری موفق باشی.
فعلا.